بیانات رهبر

بیانات رهبر از اول انقلاب تا کنون(فیلم +صوت+عکس)

بیانات رهبر

بیانات رهبر از اول انقلاب تا کنون(فیلم +صوت+عکس)

مشخصات بلاگ

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیانات در دیدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان» ثبت شده است

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/23833/C/13780812_2223833.jpg

فیلم

صوت

عکس



بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
 
در ابتدا به همه شما جوانان عزیز، دانشجویان، دانش‌آموزان و عزیزان این ملت خوشامد عرض میکنم و امیدوارم که در ایام متبرّک ماه رجب و ماه شعبان که در پیش است و ماه رمضان که به‌زودی فراخواهد رسید، دلهای پاک و گرم و نفسهای مطهّر شما بتواند با ارتباط صمیمىِ هرچه بیشتر خود با خدای بزرگ، رحمت الهی را برای این ملت جلب کند.
 
امروز مناسبت دیدار ما سیزدهم آبان است که «روز مبارزه با استکبار» نامگذاری شده است و عنوان بسیار مهم و پر عمق و پیچیده و درخور تأمّلی است. جا دارد که جوانان عزیز، هم کلمه استکبار و هم کلمه مبارزه را پیش خودشان در بحثهای دانشجویی و دانش‌آموزی درست بشکافند و به اعماق عنوانی که اصطلاح جدیدی است و انقلاب وارد فرهنگ سیاسی دنیا کرد، درست برسند. این، خصوصیتِ همه حرکتهای اصیل و پرمغز و ریشه‌دار است که در فرهنگ سیاسی عالم، واژه‌های تازه‌ای را وارد میکنند تا بتوانند مفاهیم مورد نظر خود را درست ادا کنند. کلمه استکبار و مبارزه با استکبار از این قبیل است. سه حادثه‌ای هم که در مثل سیزده آبان اتّفاق افتاده است، مجموعاً و با هم درخور تأمّل و تعمّق و ژرف‌بینی است. اگر دقّت کنید، هر کدام از این سه حادثه، یک چهره از استکبار و یک چهره از مردمی را که در مقابل استکبارند، نشان میدهد. ترکیب این چهره‌ها، یک حقیقت سیاسی مهم را روشن میکند.
 
حادثه اوّل، حادثه تبعید امام در سال ۱۳۴۳ است. قضیه این‌گونه بود که امریکاییها قانون کاپیتولاسیون را در ایران به کرسی نشاندند. معنای کاپیتولاسیون این است که امریکاییها یا افراد وابسته به هر قدرت بیگانه مسلّطی در هر کشور دیگر، اگر جنایتی کردند، دستگاه قضایی آن کشور حق ندارد جنایت آنها را رسیدگی کند، به محاکمه آنها بپردازد و حکم صادر کند! آن روز بیش از دویست هزار نفر امریکایی در مشاغل مختلف در ایران حضور داشتند. معنای این قانون - که در مجلس وابسته فاسدِ آن روز به دستور دربارِ وابسته فاسد تصویب شد - این بود که اگر از این دویست، یا سیصد هزار نفر امریکایی ساکن ایران که حقوقهای کلانی میگرفتند و در همه امور کشور دخالت میکردند، یک نفر جنایتی مرتکب شد - قتلی کرد، دزدیای کرد، هر کاری کرد - دادگستری و دستگاه قضایی ایران حق ندارد به او بگوید بالای چشمت ابروست و بایستی قضاوت درباره او زیر نظر امریکاییها انجام شود! این، یکی از قوانین ذلّتبار برای همه ملتهایی بود که به آن تن دادند. اما امام تسلیم نشدند و مقاومت کردند. فریاد امام در قم، در میان طلاّب علوم دینی بلند شد و این قانون را تقبیح کردند. رژیم وابسته هم عکس‌العمل نشان داد؛ امام را گرفت و به ترکیه تبعید کرد. این مربوط به چه شرایطی است؟ این مربوط به آن شرایطی است که دولت امریکا با دولت ایران کمال دوستی و همبستگی را دارد با هم منافع مشترک دارند و امریکا در ایران حضور دارد. یکی از نشانه‌ها و ثمرات حضور قدرت امریکا در کشور ما، همین قضیه است.
 
قضیه دوم، قضیه سیزدهم آبان سالِ پنجاه‌وهفت است که دوران شور و اعتلای مبارزات ضدّ رژیم و ضدّ امریکایی در ایران است. این باز یک چهره دیگر را نشان میدهد. در چنین روزی، دستگاههای وابسته به رژیم - که همه یا بسیاری از آنها تربیت شده و دستور گرفته از امریکاییها بودند - حتّی به دانش‌آموزان هم رحم نکردند. در این حادثه، دهها دانش‌آموز کشته شدند. البته همیشه میکشتند، همیشه برروی مردم فشار میآوردند؛ اما این‌طور یکجا در شهر تهران این تعداد دانش‌آموز به خاک و خون کشیده شوند، این هم یک چهره دیگرِ استکبار است. این مربوط به کجاست؟ این مربوط به آن جایی است که مبارزات ملت با آن استکبارِ زیاده‌طلب و فزونیخواه بالا میگیرد. در چنین شرایطی، استکبار دیگر به هیچ چیز رحم نمیکند. علی‌رغم همه شعارهای انسان دوستی و مردم دوستی و طرفداری از جوانان، حتّی با دانش‌آموز هم که سر و کار میافتد، دهها دانش‌آموز را به قتل میرساند!
 
قضیه سوم، چهره دیگری است. مربوط به آن وقتی است که همین ملت - که سالهای متمادی آن ظلمها و آن تحقیرها و آن دخالتها و آن غارتگریها را تحمّل کرده است - دیگر به پیروزی رسیده است. در دوران پیروزی این ملت، امریکا به زاویه رانده شده است؛ اما این‌جا هم دستگاه جاسوسی امریکا از تلاش باز نمی‌ماند و حرکاتی انجام میدهد که مردم و امام را دچار سوءظنّ شدید نسبت به سفارت امریکا میکند و جوانانی از میان دانشجویان، در چنین روزی، از راهپیمایی روز سیزدهم آبان استفاده و سفارت امریکا را تسخیر میکنند. جوانان دانشجو به آن جا رفتند و اسناد و مدارک را جمع‌آوری کردند و دهها جلد کتاب - در حدود هفتاد جلد یا شاید هم بیشتر - منتشر نمودند که این کتابها نشان‌دهنده ارتباط سفارت امریکا با عناصر وابسته خودشان در داخل کشور ما - بعضی مربوط به قبل از انقلاب، بعضی هم مربوط به بعد از انقلاب - بود. بعضی از آنها حتی در دولت موقّتِ آن روز انقلاب هم منصب و مقام داشتند؛ یعنی امریکاییها دست بر نداشته بودند!
 
بنابراین، سه چهره از استکبار در روز سیزدهم آبان‌ماه دیده میشود: یکی در دوران اوج اقتدار امریکا در ایران که کاپیتولاسیون را به‌وجود میآورد و مقاومت امام را که مظهر مقاومت ملت ایران بود، و پاسخ جوانان را - که آن روز، اوّل جوانان حوزه علمیه، بعد هم جوانان همه کشور پاسخ دادند - به همراه دارد. قضیه دوم در هنگامِ اوج مبارزات همین ملت با استکبار است که نشان‌دهنده خوی درّندگی استکبار است که حتّی دانش‌آموز و نوجوان را به خاک و خون میکشد. قضیه سوم هم مربوط به وقتی است که این ملت بعد از سالها اسارت توانسته است روی پای خود بایستد. انقلابش پیروز شده است و دولت تشکیل داده؛ اما آنها جاسوسی میکنند! این جا ملت مقتدرانه وارد میدان میشود و ماجرای سفارت امریکا اتّفاق میافتد. اینها سه رمز و سه نماد بودند. اگر این سه قضیه را بر روی هم جمع کنید، به‌طور کلّی چهره استکبار، چهره مردم مظلوم، سرنوشت استکبار و سیر حرکت استکباری در کشور ما شناسایی میشود.
 
چرا مردم با استکبار مبارزه کردند و چرا استکبار بد است؟ باید توجّه کنید، اوّلین احساسی که یک ملت در مقابله با روح و خوی استکباری دارد، احساس دینی نیست؛ احساس غیرت ملی است؛ احساس هویّت و احساس وجود است؛ چون استکبار وقتی وارد کشوری شد و بر آن کشور مسلّط گردید، هویت ملی آن ملت را انکار میکند. منابع آن کشور را غارت میکند، در امور سیاسی آن کشور دخالت میکند؛ اما همه اینها فرع انکار هویّت آن ملت است. استکبار، اوّل هم که وارد میشود، نمیگوید من میآیم تا هویت ملی شما مردم را انکار کنم؛ این‌طور که نمی‌آید؛ به بهانه‌های مختلف وارد میشود. وقتی وارد شد، آن چیزی را که هدف میگیرد، هویت ملی است. یعنی فرهنگ، اعتقادات، دین، اراده، استقلال، حکومت، اقتصاد و همه چیز را از آن ملت سلب میکند و در مشت خود میگیرد؛ همان چیزی که در ایران قبل از انقلاب اتّفاق افتاده بود. این احساس است که ملتها را در مقابل استکبار به جوش و خروش میآورد؛ لذا شما میبینید ملتهایی که این را هم ندارند، مسلمان هم نیستند، امروز - نه آن‌روز؛ آن‌روز کسی جرأت نمیکرد در مقابل امریکا بایستد؛ این راه را ملت ایران باز کرد - تا آن جایی که میتوانند، در مقابل امریکا میایستند.
 
امروز شما به مناطق مختلف دنیا نگاه کنید - من حالا نمیخواهم از کشورها اسم بیاورم؛ اما این خبرها، خبرهای موجودِ ساری و جاری در دنیاست - در فلان کشور که امریکاییها پایگاه نظامی دارند و به مردم ظلم میکنند، علیه آنها تظاهرات ملی میشود. در فلان کشور که فلان مقام امریکایی میخواهد برود، مردم قبل از آمدن او روی دیوارها مینویسند که نیا! در فلان کشور، فلان قرارداد استعماری و استکباری را با دولت آن کشور امضا میکند و مردم به جوش و خروش میآیند؛ منتها دولتها به خاطر مصالح خودشان نمیگذارند صداهای مردم همه‌گیر شود. دستگاه تبلیغاتی استکبار هم که دنیا را گرفته است. امروز تقریباً امپراتوری خبری، فضای تبلیغاتی دنیا را پر کرده است. این رادیوهایی که شما اطّلاع دارید به زبان فارسی در ایران امواج منتشر میکنند، اینها بخشی از همان امپراتوری عظیم خبری برای اغفال ملتهاست؛ اکثر هم در مشت صهیونیستها یا سرمایه‌داران بزرگی است که منافعشان با منافع امریکا گره خورده است. نمیگذارند این خبرها در دنیا درست پخش شود؛ اما ملتها در مقابل دخالت استکباری میایستند و به جوش و خروش میآیند. در عین حال هر ملتی این توفیق و اقبال را ندارد که بتواند کاری را که ملت ایران کرد، بکند. امتیاز ملت مسلمان ما، همین احساس ایستادگی در مقابل استکبار، همین احساس عزّت ملی و غرور ملی و احساس مقابله با آن قدرتی است که میخواهد وجود او را انکار کند. ملت ایران، کارِ کارستان و جانانه‌ای کرد؛ برای همین هم با ملت ایران بسیار بسیار بدند. کاری که ملت ایران کرد، تا آن‌روز هیچ ملتی با امریکا نکرده بود. با تجربه‌هایی که برایشان پیش آمد، تا امروز هم نگذاشته‌اند که این تجربه در ملتها و در کشورهای دیگر تکرار شود؛ ولی البته نخواهند توانست. قدرت ملتها بالاخره فائق خواهد آمد؛ که حالا این به عهده آینده است و اگر ما هم نبینیم، شما ان‌شاءاللَّه آن روزها را خواهید دید.
 
مقابله ملت ما با استکبار، ریشه دینی هم دارد. کلمه استکبار و مستکبر و در مقابلش استضعاف و مستضعف، در قرآن هست. وقتی ملت ما با این روحیه در مقابل امریکا و دستگاه فاسدِ وابسته به امریکا ایستاد، یک پشتوانه عظیم از اعتقادات و ایمان دینی پشت سرش بود و همین هم توانست او را موفّق کند و پیش ببرد. استکبار وارد هر کشوری میشود، سعی میکند آن کشور را تهی کند؛ یعنی تا هر جا بتواند، همه چیز آن کشور را به نفع خود مصادره میکند. امروز خودِ امریکاییها - یعنی همان دستگاه تبلیغاتیای که گفتم - در صف مقدّم و بعضی قلم به مزدهای واقعاً حقیر و پست، و شاید هم یک عدّه گول خورده و غافل در داخل کشور ما در صفِ پشت سر آنها خیال میکنند که اگر امریکا ارتباطاتش با کشوری - مثلاً جمهوری اسلامی - عادّی شد و رابطه برقرار کردند، ناگهان همه مشکلات اقتصادی ملت ایران حل خواهد شد! اگر کسی این‌طور فکر کند، خطای عظیمی مرتکب شده است. ملت ایران، ارتباط با امریکا را یک دوره تجربه کرده است. امریکاییها از سال سیودو که زمام قدرت استکباری را در ایران در دست گرفتند، تا سالهای پنجاه‌وشش و پنجاه‌وهفت هرچه داشتیم، از ما گرفتند؛ هرچه بوده است، بردند. اغلب گرفتاریهای امروز ملت ایران مربوط به آن دوران و همچنین دوران تسلّط انگلیسیهاست. انگلیس هم مثل امریکاست؛ فرقی نمیکند. قبل از امریکاییها، انگلیسیها بر سیاست ایران مسلّط بودند. از اواخر دوران قاجار تا روی کار آمدن رضاخان، تا بعد - تا سال سیودو - همه چیز در ایران در دست انگلیسیها بود. حکومت میآوردند، حکومت می‌بردند؛ نفت را می‌بردند، منابع را می‌بردند؛ فرهنگ را رقم میزدند و هر کار میخواستند، میکردند. بعد هم امریکاییها آمدند و در آن رقابت بین‌المللی خودشان، از انگلیسیها تحویل گرفتند؛ مثل یک منطقه مفتوحه!
 
یک ملت، با ارتباط با دولتی که اهداف استکباری دارد، هیچ خیر و سودی نمی‌برد. الان ببینید؛ کشورهایی که با امریکا ارتباط دارند - کشورهای گوناگونی که در آسیا و آفریقا و سایر جاها هستند - بسته به قدرت خودشان؛ اگر قدرت علمی بالایی داشتند، اگر در آنها قدرت پیشرفت دانش و فنآوری و استقلال وجود داشته باشد، به همان اندازه میتوانند مقاومت کنند. اگر در درون خودشان نتوانسته باشند یک بنای شامخ به‌وجود آورند، آن قدرت استکبارىِ امریکا نه فقط به آنها سودی نمیرساند، بلکه از آنها بهره می‌برد، به آنها ضربه هم میزند؛ آنها را به بازار فروش محصولات خود - چه محصولات نظامی و چه محصولات بیارزش دیگر - بدل میکند؛ به غارت منابع آنها میپردازد و در همه امور آنها هم دخالت میکند. این، هدف استکبار است. در این سه، چهار سال اخیر، گاهی امریکاییها در گوشه و کنار گفتند که ما مایلیم با ایران ارتباط داشته باشیم! سه، چهار سال است که گاهی این حرفها را میزنند. البته این که گفتن نداشت؛ معلوم است که میخواهند ارتباط داشته باشند؛ اما هدف آنها از این ارتباط چیست؟ این را پوشیده نگه میداشتند؛ تا این اواخر که یکی از دولتمردانشان - حالا دولتمردان که چه عرض کنم؛ طرف، خانم بود! - ساده‌لوحی به‌خرج داد و چیزی را که آنها نمیگفتند، او در کلماتش افشا کرد! گفت ما با ایران رابطه برقرار میکنیم؛ لیکن شرط این رابطه این است که ایران اوّل باید مسأله‌اش را با اسرائیل حل کند! بله؛ اصلاً قضیه همین است. این را همیشه ما میگفتیم، اما بعضیها ملتفت نبودند! مسأله اصلی امریکا در رابطه با هر کشوری و بخصوص در رابطه با ایران اسلامی - که امروز بلندترین پایگاه مبارزه با اسرائیل این‌جاست - همین مسأله است. صهیونیستها گردانندگان سیاست امریکایند. دیدید که همین چند روز قبل، باز آن شخص دیگرشان در محفل صهیونیستها رفت و برای دلخوشی آنها، یا به تعبیر وزارت خارجه ما - که تعبیر خوبی است - برای خوش رقصی، در مقابل آنها از ایران بدگویی کرد! مسأله، مسأله صهیونیست‌هاست؛ مسأله حضور نیروی غاصب اسرائیل - مثل یک غدّه سرطانی - در قلب ملتهای اسلامی است که بزرگترین بدبختیها برای ملتهای اسلامی از این ناحیه آمده است. بنابراین، مسأله ارتباطی که مطرح میکنند، مسأله صادقانه‌ای نیست. ارتباط برای این است که بتوانند به‌طور مرتّب خواسته‌های خودشان را تکرار و دیکته کنند و ما را تهدید نمایند!
 
ملت ایران کاری کرده است که قدرتی مثل قدرتِ امروز امریکا و دستگاه استکباری، درمانده است. آن کار این است که ملت و دولت ایران و نظام جمهوری اسلامی اعلان کرده‌اند که میخواهند مستقل باشند و در راه آرمانهای بلند خود، بدون اجازه خواستن از هیچ قدرتی حرکت کنند و باقی بمانند. همین را اینها نمیخواهند. این که کشور، دولت و ملتی در دنیا هست که برای رأی امریکا، دخالت امریکا و اراده قاهره این استبداد بین‌المللی، وزنی قائل نیست، همین برای استکبار بسیار مهمّ و سنگین و از آن طرف، بسیار لاعلاج است. در برابر این، کاری نمیتوانند بکنند؛ چه‌کار میتوانند بکنند؟ اگر ما با کسی اعلان جنگ کرده بودیم، میگفتند شما جنگ‌طلبید. اگر ما به ملتی ظلم کرده بودیم، میگفتند شما ظالمید. اینها را که نمیتوانند بگویند. ملت ایران با هدفهایی که برای خود تعریف کرده و آنها را آسان هم به‌دست نیاورده است، میخواهد بدون این‌که قدرتی دخالت کند، بدون این‌که از کسی اجازه بگیرد، در راه شرف و منافع و آرمانهای خود، با مجاهدتی طولانی حرکت کند. دستگاه استکبار نمیتواند این را ببیند و تحمل کند. مبارزه با استکبار - که امروز هم مظهر استکبار، دولت و رژیم امریکاست - جزو ذاتِ این انقلاب و جزو کارها و خواسته‌های اصلی و اساسی این ملت است. اگر این ملت مبارزه با استکبار را رها کند، معنایش این است که به دخالت بیگانه، به ذلت‌پذیری و به وضعیت بسیار تهدید آمیز قبل از انقلاب تن دهد! همه‌ی آحاد ملت، این احساس و این درک را از مسأله مبارزه با استکبار دارند. البته کسانی هم در همان اوّلِ انقلاب و پیش از انقلاب بودند که اصلاً دل در گرو بیگانه داشتند. همان روزی که امام کاپیتولاسیون را در منبر عمومی و در ملأعام تخطئه و رد کردند، کسانی بودند که میگفتند نه، چه اشکالی دارد!؟ اینها نه هویت ملی سرشان میشود، نه غیرت ملی سرشان میشود، نه عزّت ملی میفهمند یعنی چه، نه میدانند که استقلال یک ملت برای پیشرفت او چقدر اثر دارد؛ اصلاً حاضر نیستند فکر کنند! مردمان حقیر و پست و زبونی بودند؛ آن روز هم بودند؛ تو همه‌ی قشرها هم بودند. البته افراد کمی بودند. زیاد نبودند؛ اما بودند. در میان روشنفکران بودند، در میان قلم زنها بودند، در میان ملبّسین به این لباس - روحانی نماها - بودند؛ در میان قشرهای مختلف بودند. توده ملت، آگاهان ملت، افراد با ایمان، بخصوص دلهای روشن و مغزهای دارای تحلیل، همه موضع امام را تقویت میکردند. آن روز هنوز کشتار دانش آموزان در میان نبود؛ میفهمیدند که این موضع درست است؛ بسیاری هم وارد میدان میشدند. وقتی که مبارزات با آن وسعت شروع شد و چنگ و دندان خونین عوامل امریکا در ایران آشکار گردید، عدّه بیشتری فهمیدند. وقتی انقلاب پیروز شد، دلهای ناباورتری به راه آمدند و ایمان پیدا کردند؛ اما در عین حال در همان روز هم من یادم است که در شورای انقلاب، بعضی از افراد هیأت دولتِ آن روز که در شورای انقلاب شرکت میجستند، کار دانشجویان را تخطئه میکردند و میگفتند چرا به سفارت امریکا رفتند!؟ اینها دلشان آن طرف بود.
 
کسانی که دلشان آن طرف است، الان هم هستند. اینها به چیزی به نام استقلال ملی، هویت ملی، شخصیت و عزّت ملی باور ندارند. تربیتهایشان طوری است که به آنها اجازه نمیدهد درست بفهمند که حضور یک قدرت استکباری در یک کشور، چقدر برای یک ملت، زیانبار و سنگین است. دستورات اسلام هم برای بعضی از آنها چندان اهمیت و ارزشی ندارد. اینها همیشه یک اقلیت کوچک بودند؛ امروز هم هستند. البته فعّالیت میکنند، تبلیغات میکنند، تبلیغات دشمنان اسلام را ادامه میدهند؛ اما دلِ متن مردم، بخصوص جوانان - دانشجویان، دانش آموزان و سایر قشرهای مختلف جوان - هر جا هستند، درک میکنند که برای یک ملت، بزرگترین اهانت این است که تسلیم قدرت استکباری بیگانه باشد. هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است که امروز امریکا برای ایران هیچ نقشه‌ای جز نقشه استکباری ندارد؛ یعنی بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه می‌ایستد. این، آن جهتگیرىِ ضدّ استبدادی ملت ایران است. البته تلاشهایی از طرف دشمنان هست: تبلیغات میکنند، حرف میزنند، سفسطه میکنند؛ بعضی حتّی سعی میکنند روز سیزده آبان را - که روز مقاومت در مقابل استکبار است - به روز نرمش در مقابل امریکا تبدیل کنند! اگر نگوییم ساده لوحی است، ناچاریم بگوییم خیانت است؛ منتها چون انسان نمیخواهد بگوید خیانت، لابد این کارها از روی ساده‌لوحی و غفلت است. شما جوانان باید خیلی هوشیار و بیدار باشید؛ باید اهداف دشمن را بشناسید. امروز قدرت استکباری امریکا هدفش تسلط بر دنیاست و این چیزی نیست که پنهان و پوشیده باشد. حتی دولتهای اروپایی از تهاجم فرهنگی و از دخالت و از نفوذ مداخله جویانه پول امریکا گله دارند. مسأله، مسأله تصرّف و دست‌اندازی است. البته کشورهایی هستند که نمیتوانند مقاومت کنند و بایستند؛ اما ملت ایران ایستاده است. آن طرفِ مقابل هم تهدید میکند، تطمیع میکند، چرب‌زبانی میکند، تبلیغات میکند؛ از همه اینها هم یک هدف را دنبال میکند، تا این‌که راهی بگشاید و مجدّداً وارد کشور ایران شود و دوباره بساطش را پهن کند و بتواند آن وضع شرم‌آور قبل از انقلاب را برای ملت ایران تکرار نماید؛ اما بدون تردید ملت ایران در مقابل این طمعهای استکباری، با قدرت تمام خواهد ایستاد.
 
بحمداللَّه امروز جمهوری اسلامی در سطح دنیا دارای عزّت و چهره پیشرونده است. تلاشهای امریکاییها برای این‌که بتوانند ملت و دولت ایران را محاصره کنند و در انزوا بیندازند، به جایی نرسیده است و هرگز هم به جایی نخواهد رسید. ملت ما پشتِ سر مسؤولان نظام ایستاده است. شناختن دشمن از همه مهمتر است. دشمن سعی میکند خود را دوست جلوه دهد و شعارهای ملتها را عوض کند؛ کمااین‌که شعار ضدّیت با صهیونیسم را در میان بعضی از دولتمردان عرب، تبدیل به یک شعار انحرافی کردند! یکی از کارهایشان تبدیل کردن شعارهاست. ملت و دولتی تسلیم میشود که دشمن را درست نشناسد، یا دچار فساد و بدبختی باشد؛ اما اگر دشمن شناسی بود - که من این توصیه را به جوانان دارم - آن‌وقت شعارها، شعارهای روشن و آگاهانه‌ای خواهد بود و آنچه که دشمن میخواهد، به فضل پروردگار آن را در میان ملت ایران به دست نمیآورد. امیدواریم خدای متعال شما جوانان را حفظ کند. با نور هدایت خود همه دلها را هدایت کند و گامهای ملت ایران را استوار بدارد و دشمنان ملت ایران را منکوب فرماید و ان‌شاءاللَّه شما جوانان با توجّهات ولىّ‌عصر ارواحنافداه آینده‌های روشن و درخشان را در این کشور ببینید و با دستِ خودتان بسازید.
 
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌